العبد

بنده ای خوب برای خدا

العبد

بنده ای خوب برای خدا

العبد

هنر انسان شدن را خیلی ها دارند ، اما ؛ هنر العبد شدن را عده ای قلیل دارند
خوشا به سعادت آن هنرمندی که بنده ای خوب برای خدایش شد

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم رب الخالق

این جا کره ی زمین است ، سیاره ای پر از اسرار و قوانین مختلف و پیچیده ،‌سیاره ای پر از قلب های سخت و نرم ، جایی که من اسمش را نیز "توی" می گذارم ! جدی نگیرید ، شاید بعضی از شما متوجه این کلمه بشوید اما راحتتان کنم ، منظورم ؛ زندگی در این جاست ..

در این جا ؛ موجودات مختلفی وجود دارد که همه ی آن ها را کسی آفریده و برای آفرینش تک تک آن ها هدفی معین و مشخص و دقیق داشته ، کسی که آورده تا بازی کنیم و این بازی را جدی نگیریم ،‌آهان ! ، داشتم عرض می کردم ، در این جا موجودات مختلفی وجود دارد ،‌ موجودات کوچک و بزرگ چه مادی و چه معنوی ..

هر چند این تقسیم مادی و معنوی اش را موجودی به نام "انسان" تعریف کرد ؛ موجودی که یک نام ندارد ! هر صفتی بگویی به خودش می گیرد و آفتاب پرست صفتی است لا مذهب ! این موجود با عقل و آگاه  گاهی ناآگاه تر از همه ی موجوداتی می شود که خلق شده اند ، گاهی جاهل ترین و گاهی احمق ترین ! این موجود ، حیوان عجیبی است ؛ قوانین طبیعت را کشف می کند اما با همان قوانین بر خلاف طبیعت رفتار می کند ، معنا را درک می کند اما معنویت را در مادیت تعریف می کند ، سرما را حس می کند اما آن را گرما معرفی می کند و در یک کلام انسان است اما انسان نیست ! عجب ..

هر چند این مطالب نسبتاُ مهم ! راجع به همه ی این انسان ها صدق نمی کند ، گاهی و خدای نکرده اگر اتفاقی نیفتد اندک شمار انسان هم گیر می آید ! راستش زندگی بازی است دگر کمتر کسانی هستند که در این بازی غرق نشوند و حواسشان به اصل ماجرا باشد ،‌کمتر کمتر کمتر کسانی

جالب است انسان هایی هم هستند که فقط تظاهر انسانیت را همراه خود دارند ، برای مثال می گویند ما انسانیم اما صفت "لاحد فی القبح" برایشان بهترین توصیف را می کند ..

خب ؛‌ حالا چرا گفتم زمین ، موجود ، انسان ، حیوان ؟!

احسنت ! ، فهمیدم که در فهمت فهمیدی ، پس ؛ یا فوق الانسانی به نام حضرت علی (ع)


پی نوشت : ایام گذشت اما کل یوم عاشورا ،‌ بیاییم به غیر از احساس از دیدها و نگاه های مختلف به این واقعه ی بزرگ بنگریم ؛ علمی ،‌ معنوی ، ارتباط با دین یا خود دین ! و ..


۲۳ نظر ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۴
محمدجواد نیکزاد

بسم الله الرحمن الرحیم

در این روز های سیاه و سرخ و سبز خیابان های شهر ما ، گناه ها کم تر شده است ، حسینی ها زیاد تر شده اند و عشق ها و شور ها و خوبی ها هی بیشتر و بیشتر

با خودم می گفتم چه خوب می شد همیشه محرم بود و اما هرگز  نبود ! همیشه زندگی هایمان چنین بوی حسین (ع) را می گرفت ، همیشه هر شب چند قطره اشکی برای حسین (ع) می ریختیم ، همیشه اسکناس هایی که حکم ضربان قلب را برایمان دارند رو خرج حسین (ع) می کردیم ، همیشه به جای شنیدن اصوات زشت ذکر حسین (ع) را می شنیدیم ، همیشه دغدغه ی بچه ها به جای رفتن به ... ؛ رفتن به مسجد بود ، همیشه حرف هایمان درباره ی حسین (ع) بود  ،‌ همیشه از گناه دوری می جستیم و برای گناهانی که کردیم زار می زدیم ، همیشه دور هم جمع می شدیم و همدیگر رو می دیدیم ؛ مثلا فلان دانشجو که رفته تهران درس بخواند یا فلان پدر که بندرعباس است و یا فلان روحانی که قم است تاسوعا همه و همه شهر خودتند و می بینیشان و یا همیشه چه با پیراهن سیاه و چه با رفتار تلاش می کردیم که نام حسین (ع) را زنده کنیم و ..

 

و اما هرگز ؛ ای کاش برای حسین (ع) فدا می شدیم ولی چنین روایات غیر قابل تحملی را نمی شنیدیم ، آخر ناسلامتی ما یک ذره مَردیم ! لااقل یک ذره هم که باشیم می میریم و زنده می شویم  ، راستش قصد نگارش پست را نداشتم اما نوشتم تا وبلاگ هم رنگ حسینی بگیرد .



این را هم اضافه کنم :

بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست؟

بی خامنه ای ندای یا مهدی (عج)  چیست؟

هر کس که نشد فدایی خامنه ای ..

بی شک تو بدان منتظر مهدی (عج)  نیست !

رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی خامنه ای (حفظه الله) :

منطق حسینی یعنی نترسیدن از مرگ ..

۹ نظر ۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۱
محمدجواد نیکزاد

بسم الله الرحمن الرحیم

در این تاریکی ها ،  در این ظلمات ، در این دنیای ظاهر خوشکل ها و از باطن بدشکل ها ، در این دریای پر از نفتی که یک به یک ماهی ها را به هلاکت می رساند ، در این اقیانوس نمک که اگر داخلش بروی سر تا پایت شوره می زند ، در این روغن 1000000000 بار سرخ شده ای که هر روز سیاه و سیاه تر می شود ، در این عالم رنگ بازی ها و آفتاب پرست ها ، در این نفاق همگانی که لحظه ای با تو لبخند می زند و لحظه ای بعد با تو نامرد است ، در این دنیای تمسخر حق ها و جدی گرفتن بازی ها ،‌ در این دنیای بی ارزشی ها و بی فرهنگی ها ، در این دنیای بی نهایت زشتی ها که کم کم و تک به تک دارد قریب به اتفاق همه را پاگیر خودش و تو را هم اگر مواظب نباشی چیزی از جنس خودش می کند ؛ درست مثل روغن سوخته و آفتاب پرستی که حق ها را به تمسخر گرفته ای و فرهنگ را بی فرهنگی تبلیغ می کنی ، به یک امر بسیار مهم نیازمندی تا از آن نشوی ، به پارامتری نیازمندی که برای به دست آوردن ذره ی بسیار بسیار کوچکی از این باید تلاش کنی و عرق بریزی ، زمین بخوری و زخمی بشوی و خسته نشوی و دنیا را به خاطر او فراموش کنی و دم به دم به فکر لحظاتی بشوی که قصد داری با او صحبت بکنی و عشقت او بشود که عشق او داشتن هنر مردان بسیار بزرگ خداست و او نیز خودش خداست ؛ آن رحمانی که قادر بودنش بی نهایت است ،‌حکیم بودنش بی نهایت است و هزاران صفت بی نهایت دیگر که قابل وصف نیست .

من از شما چند خواهش دارم :

خواهش می کنم گمش  نکنید و پیدایش کنید ، خواهش می کنم پیدایش کردید دنبالش بروید ، خواهش می کنم دنبالش رفتید مریدش شوید ، خواهش می کنم مریدش شدید عاشقش شوید ، خواهش می کنم عاشقش شدید فدایش شوید ، خواهش می کنم فدایش شدید نشانه ای از او بشوید و خواهش می کنم وقتی نشانه ای از او شدید برای همه ی مومنین و مومنات شفاعتی به درگاهش بکنید که نیازمندیم شدیدا ما آفتاب پرست های روزگار تاریکی



پی نوشت :

از دوستانی که بدقولی کردم عذرخواهی می کنم .

 ایام پیشاپیش تسلیت ، انشاالله لااقل در این ایام دوباره پیدایش کنیم ..

یا حسین مظلوم (ع)

۸ نظر ۱۰ آبان ۹۲ ، ۲۳:۴۳
محمدجواد نیکزاد